عمارت روبرو
RooBeRoo Mansion
عمارت روبرو، یک خانه است. خانهای که خیلی پیشتر از آنکه در آذرماه سال نود و پنج عمارت روبرو شود، داستانها و ایدههایش شروع میشود. چرا که فکر به وجود آوردن فضایی که در آن بتوانیم ایدههای جوانمان را عملی کنیم و با کنار هم نشاندن حوزههای مختلفِ هنری و فرهنگی در رشد و آموزش خودمان و جامعهمان ایفای نقش کنیم؛ یکی از آن رویاهای دوران دانشجویی بود. دورانی که به معنایی دیگر، همچنان ادامه دارد.
احساس دغدغهی نیاز به فهمِ زیستِ شخصی و زبان شخصی، مستقل از دادهها و پیشفرضهای مخربی که چهارچوبهای تمدن به ما تحمیل میکند؛ تلاش و قدرتِ ذهنی زیادی طلب میکند. حال، ما، انسانهای معاصر راهِ بسیار پیچیدهتری برای ساختن وجودی مستقل و خودبسنده پیشِ رو داریم. و اگر بخواهیم خود را به عنوانِ هنرمند، متفکر یا انسانی خلاق و کوشا و سازنده، تعریف کنیم؛ زیرسوال بردنِ کلیشههای زیست-زبانِ تحمیلی و پس از آن، برساختنِ زیستی نو و یکّه، نیازی حیاتی به نظر میرسد. برقراری دیالوگ و نقد و تاویل و ازآنِخودسازیِ پدیدهها، مسالهای گریزناپذیر است. اگرنه که ما نیز چون دادهای مشخص و چرخدندهای در دستگاه تمدنی عمل خواهیم کرد. و خود نیز به دستگاهی جدید تبدیل خواهیم شد.
از همین رو است که عمارت روبرو، خود را خانهای برای مواجهه میداند. مواجهه با ایدهها و تجربههای نو و خارج از قاب. مواجهه با اندیشهها و گفتوگوها. میخواهد بستری هدفمند و روشمند باشد.
ما همواره با این چالشها و مسئلهها درگیر هستیم. و در این راه کوشش خواهیم کرد. شاید برای آغاز و برداشتن قدمهای نخستین (که همواره در آن خواهیم ماند)، احتیاج به مطالعه، تفکر و شناختِ روش داشته باشیم. ولی پس از آن، به نقد، گفتوگو و عملگرایی شما، نیاز داریم تا در این راه و بسترِ مشترک در کنار هم با قدرت بیشتری، کار کنیم.
